حقوق فرزند در زمان ولادت
حقوق فرزند در زمان ولادت
حقوق فرزند در زمان ولادت
نويسنده:سيدمحمد آقاميرى
مقدمه
مستحب است طفل را در وقت ولادتش غسل داده و اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپش گويند.
سزاوار است که اين افعال را قبل از بريدن ناف طفل انجام دهند چه آنکه در اين صورت هرگز گرفتارفزع نشده و به درد امالصبيان مبتلا نمىگردد. اين مضمون از مولانا ابىعبدالله عليهالسلام روايت شده.(1)
و از حضرت نبوى صلىالله عليه و آله و سلم منقول است: “کسى که خداوند مولودى به او عطا نمود پس به گوش راست او اذانى که در نماز مىگويند گفته و به گوش چپش اقامه بگويد چه آنکه اين امر باعث حفاظت او از شيطان رجيم مىباشد.”
مستحب است با تربت مولانا الحسين عليهالسلام و آب فرات طفل را تحنيک کنند يا اين فعل را با آب فرات ولو با خرما يا عسل مخلوط شده باشد انجام دهند. مقصود از ماءالفرات نهر معروف است و از (ماءالفرات) بدون الف و لام که در عبارات آمده آب شيرين مىباشد ولو آنکه آن را به واسطه مخلوط کردن با خرما يا عسل شيرين کرده باشند و آن در آبى است که طبيعتا و ذاتا شيرين نبوده و به واسطه اختلاطش با خرما يا عسل شيرين شده باشد.
“اولاد و فرزندان خود را با آب فرات و تربت حضرت حسين عليهالسلام تحنيک نمائيد، پس اگر آب فرات نبود با آب باران به اين امر مبادرت ورزيد.”
مقصود از تحنيک آن است که آب فرات يا غير آن را با تربت به دهان طفل داخل کرده و به حنک وى که سقف دهان باشد برسانند. همچنين مستحب است طفل را با خرما تحنيک کنند. تحنيک به اين نحو است که خرما را جويده و سپس آن را در دهان بچه قرار داده و پس از آن خرما را به وسيله انگشت سبابه به سقف دهان طفل برسانند تا آنکه همان جا آب شود.
حضرت مولانا اميرالمومنين على عليهالسلام مىفرمايند:(2) “فرزندان خود را با خرما تحنيک کنيد چه آنکه حضرت رسول صلىالله عليه و آله و سلم حسنين عليهالسلام را اين چنين تحنيک فرمودند.”
مستحب است نام طفل را تا هفت روز محمد بگذارند. پس بعد از آن اگر نام مزبور را تغيير دهند جايز است.
نام مذکور را زمانى براى طفل مستحب است اختيار کنند که او از جنس مذکر باشد و به هر تقدير دليل اين حکم فرموده مولانا الصادق عليهالسلام که فرمودند: “براى ما فرزندى که متولد نمىشود، مگر آنکه ما نامش را محمد مىگذاريم، پس وقتى هفت روز گذشت، اگر بخواهيم آن را تغيير داده والا آن را به حال خود وا مىگذاريم.”
بهترين نامها اسمى است که در آن عبادت خداوند شدهباشد. مقصود نامى است که مشتمل بر عبوديت براى خالق متعال باشد همچون اسماء عبدالله، عبدالرحمن و عبدالرحيم و غير آن از اسماء مقدسه حقتعالي.
و با فضيلتترين نامها اسم محمد و على و اسماء انبياء و ائمه عليهمالسلام مىباشد.
امام باقر عليهالسلام(3) فرمودند: “راستترين نامها اسمى است که به عبوديت ناميده شود و با فضيلتترين آنها اسماء انبياء عليهمالسلام است.”
از حضرت صادق عليهالسلام(4) منقول است که: “پيامبراکرم صلىالله عليه و آله و سلم فرمودند: کسى که چهار فرزند داشته و يکى از آنها را به نام من نناميده باشد به من جفا کردهاست.” و نيز از حضرت صادق عليهالسلام است که فرمودند: “در زمين خانهاى نيست که در آن نام محمد باشد مگر آنکه زمين، آن خانه را هر روز تقديس مىنمايد.” از حضرت اباعبدالله الحسين عليهالسلام در حديث طولانى آمده است که: “اگر حضرت خداوند متعال به من صد اولاد مرحمت کند دوست دارم که نام تمام آنان را على بگذارم.” و حضرت ثامن الحجج مولانا الرضا عليهالسلام فرمودند: “فقر و تنگدستى به خانهاى که در آن نام محمد يا احمد يا على يا حسن يا حسين يا جعفر يا طالب يا عبدالله و از زنان، فاطمه باشد راه نمىيابد.”
شهيد ثانى براى اولاد، احکامى ذکر فرمودهاند که ذيلا تشريح مىشود:
اگر گوش راست را بخواهند سوراخ کنند مستحب است نرمى آن را که در پايين لاله گوش آويزان است سوراخ نمايند و اگر گوش چپ را سوراخ مىکنند مستحب است قسمت بالاى لاله را سوراخ نمايند و همان طور که مرحوم مصنف فرموده مستحب است هريک از اعمال مذکور يعنى عقيقه و سر تراشيدن و ختنه نمودن و سوراخ کردن گوش را در وقتى که هفت روز از هنگام تولد طفل گذشته انجام دهند. اگرچه آخرين لحظات انقضاء اين روز باشد.
حضرت امام صادق عليهالسلام(5) فرمودند: “عقيقه لازم است و هر مولودى در گرو عقيقه خود مىباشد” و نيز از حضرتش عليهالسلام منقول است که فرمودند: “براى طفل عقيقه نما و در روز هفتم سرش را بتراش.”
و باز از جنابش عليهالسلام مروى است فرمودند: “اولاد خود را در روز هفتم ولادت ختنه کنيد چه آنکه ختنه در طهارت و نظافت طفل دخيلتر و روئيدن گوشت را سريعتر مىنمايد و زمين از بول شخص ختنه نشده کراهت دارد.”
اسحق بن عمار در محضر مبارک امام صادق عليهالسلام عرض کرد: به کدام يک ابتدا کنيم؟ حضرت فرمودند: “ابتدا سرش را بتراش و آنگاه عقيقه نما و به مقدار وزن موها نقره تصدق کن، البته هردو را دريک مکان انجام بده.
مقصود از قنزع آن است که جايى از سر را تراشيده و موضع ديگر را نتراشند. موضع تراشيده و مکان نتراشيده در هر کجا از سر که باشد فرقى نمىکند.
مقصود از (عندالبلوغ) در کلام مصنف بعد از بلوغ است و به هر تقدير پس از حصول بلوغ بدون آنکه فاصلهاى شود بر شخص واجب است در صورتى که ولى او ختنهاش را تاخير انداخته به اين کار اقدام نمايد.
البته در اين حکم، کلام و ايرادى نيست فقط بحث در اين است که آيا قبل از بلوغ ختان طفل بر ولى واجب است يا مستحب، در آن دو احتمال است:
احتمال اول آنکه بگوييم واجب نيست زيرا طفل در اين حال به عبادات و اعمالى که شرطش ختان است مکلف نمىباشد از اين رو وجهى ندارد که آن را در حق ولى واجب بدانيم.
احمال دوم آنکه ملتزم مىشويم که بر ولى واجب است زيرا جواز تاخير آن تا زمان بلوغ مستلزم آن است که واجب مضيقى از اول زمانش تاخير بيفتد. مرحوم علامه در کتاب تحرير فرمودهاند:
تاخير ختان تا زمان بلوغ جايز نيست. البته اين کلام از ايشان دلالت مىکند بر احتمال دوم ولى دليل آن چندان واضح و روشن نمىباشد.
مقصود از شروط قربانى سلامت از عيوب و چاقى و سن مىباشد که رعايت اين شروط اين است که افضل باشد. فلذا اگر مطلق گوسفند را براى عقيقه اختيار نمايند، از آنکه واجد شروط بوده يا نباشد مجزى و کافى است.
حضرت مولانا امام صادق عليهالسلام فرمودند: “عقيقه گوسفندى است که مقصود از آن گوشتش مىباشد و آن به منزله قربانى نيست. فلذا هر گوسفندى که جهت اين امر اختيار کنند مجزى است، منتهى بهترين گوسفندى که انتخاب مىنمايند آن است که چاقتر باشد.”
بسمالله و بالله، اللهم هذه عقيقه عن فلان (بنام خدا و ذات اقدسش، بارخدايا اين حيوان عقيقهاى است از جانب فلاني.)
نگارنده گويد: به جاى (فلان) نام فلان را ذکر نمايند.
لحمها بلحمه و دمها بدمه و عظمها بعظمه (گوشت اين عقيقه به جاى گوشت طفل و خونش به جاى خون طفل و استخوانش به جاى استخوان وى باشد.)
اللهم اجعله و قاءلآل محمد صلىالله عليه و آله و سلم (بار خدايا حفظ کن اين طفل را براى آل محمد صلىالله عليه و آله و سلم)
اگر چه عقيقه متعذر و عمل به آن ممکن است نباشد، بلکه در چنين صورتى وظيفه آن است که صبر نموده تا قدرت بر آن حاصل شود به خلاف قربانى که در صورت عدم امکان صدقه به جاى آن مجزى است.
محضر امام صادق عليهالسلام عرض شد: ما به دنبال عقيقه جهت تهيه آن رفتيم ولى به آن دست نيافتيم راى مبارک چيست، اگر پول آن را صدقه دهيم کافيست؟ حضرت فرمود(6:) نه، زيرا خداوند متعال دوست دارد که اطعام شده و خون ريخته شود.
دليل در فرع دوم يعنى صورت شک علاوه بر اصل روايت عبدالله بن سنان از عمر بن يزيد مىباشد، وى مىگويد: محضر امام صادق عليهالسلام عرض کردم به خدا قسم که نمىدانم پدرم از جانب من عقيقه کرده يا نکرده، پس مىگويد: حضرت مرا امر فرمودهاند که از طرف خويش عقيقه کنم لذا من در حالى که پيرمرد بودم از جانب خود عقيقه کردم.
عمر بن يزيد مىگويد: از حضرت ابى عبدالله عليهالسلام شنيدم که فرمودند: “هرکسى گرو عقيقه خود مىباشد و عقيقه از قربانى واجبتر است.”
دليل اين حکم فرموده امام صادق عليهالسلام است که مىفرمايند: “پدر و هيچ يک از عيالات وى از عقيقه نخورند.” و نيز فرمودند: “براى قابله ثلث عقيقه منظور شده، پس اگر قابله مادر عقيقه کننده يا در عيالات وى داخل باشد از عقيقه چيزى براى او نمىباشد.”
کراهت تناول از عقيقه در حق مادر موکد است و دليل آن فرموده امام صادق عليهالسلام در همين حديث است که فرمودهاند:(7)
دليل اين حکم فرموده امام صادق عليهالسلام است که فرمودند: “عقيقه را عضو، عضو، قرار داده و سپس آن را طبخ نمايند.”
حضرت امام صادق عليهالسلام فرمودند: “از عقيقه مطبوخ ده نفر از مسلمانان را اطعام کنند پس اگر تعداد ايشان بيشتر باشد افضل و بهتر است.”
استحباب در اين است که گوشت را بخش بخش و تکه تکه نکنند و نيز دستور است که آن را روى آتش، بريان و سرخ نکنند چه آنکه در روايت گذشته امر به طبخ فرمود و طبخ غير از بريان است.
معتبر در طبخ آن است که مسماى آن در خارج تحقق يابد و اقل آن اين است که آن را با آب و نمک بپزند.
البته اگر غير از آب و نمک به آن چاشنى ديگر همچون زردچوبه و ادويه و امثال آنها مخلوط کنند و يا نخود و لوبيا با آن همراه کنند ايرادى ندارد، چه آنکه اطلاق امر به طبخ در اين صورت نيز صادق است بلکه چه بسا اکمل نيز مىباشد و اينکه بعضى گفتند صرفا به آب و نمک داده شده اکتفا کرد، براى تنبيه به اين امر است که اقل مراتب طبخ آن است که با آب و نمک باشد نه آنکه پختن مختصر در اين باشد زيرا نص و دليلى بخصوص وارد نشده که آب و نمک را وسيله پختن فقط قرار داده باشد، بلکه نص به طور مطلق امر به پختن نموده که اطلاق هم با آب و نمک به تنهايى صادق بوده و هم با اضافاتى که ذکر شد.
پىنوشتها:
1و -2صاحب الوسائل درج 15 ص137
-3 صاحب الوسائل درج 15 ص 124
-4 مرحوم حاج ميررا حسن نورى در کتاب مستدرک الوسائل ج 2 ص 618
-5 صاحب الوسائل درج 15 ص 144
-6 صاحب الوسائل درج 15 ص 145
-7 صاحب الوسائل درج 15 ص 156
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}